جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جزم: (تعداد کل: 4)
جزم
[جَ] (ع ص، اِ) امری که پیش از وقت خود آید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). از کارها پیش از هنگام آمدن. (شرح قاموس). || سرراست. (مقدمهء لغت میرسیدشریف ص 5). || قلم راست بریده، ضد محرف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)...
جزم
[جَ] (ع مص) راست کردن سوگند را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). امضاء و تنفیذ کردن سوگند. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). یقال: حلف یمیناً جزماً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بریدن و یک سو کردن کار را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)....
جزم
[جَ] (از ع، ص) استوار و محکم و قطع و یقین. (ناظم الاطباء). یقین. (غیاث اللغات). دل نهادن بر. نیت درست کردن بر. (یادداشت مؤلف) : هرچه وی گوید همچنان است که از لفظ ما رود که آنچه گفتنی است در چند مجلس با ما گفته است و جوابها جزم...
جزم
[جِ] (ع اِ) بهره. (منتهی الارب). بهره و نصیب و قسمت. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). نصیب. (اقرب الموارد). بهره ای از خرما. (از متن اللغه).