جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جزل: (تعداد کل: 8)
جزل
[جُ] (ع ص، اِ) جِ اَجْزَل، بمعنی شتری که دوشش ریش بود. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) (شرح قاموس). و رجوع به اجزل و دزی ج 1 ص 193 شود.
جزل
[جِ] (ع اِ) پاره ای بزرگ از خرما. (منتهی الارب) (از شرح قاموس) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پاره ای بزرگ از خرما و جز آن. (از متن اللغه). پاره ای از هر چیزی. (از متن اللغه). جِزلَه. (متن اللغه) (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و رجوع به جزله...
جزل
[جَ] (ع ص، اِ) هیزم خشک و سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). هیزم خشک ستبر. (ناظم الاطباء). هیزم خشک یا هیزم ستبر و بزرگ. (از تاج العروس). هیزم خشک و هیزم ستبر و هیزم بزرگ. (از متن اللغه). ستبر و بزرگ از هیزم و گاهی جزن به ابدال لام...
جزل
[جَ زَ] (ع اِ) ریش کوهان شتر که از پالان بهم رسد. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ریش پشت و کوهان شتر که استخوان آن برآید و موضع آن هموار گردد یا به پشت فرورود و شتر را بکشد. (از متن اللغه). ریشی که بر پشت ستور بهم...
جزل
[جَ زَ] (ع مص) ریش گردیدن دوش شتر تا اینکه استخوانش برآید و جای آن هموار گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ریش گردیدن سر دوش ستور. (از متن اللغه). پاره کردن پالان است سر دوش شتر را. (از شرح قاموس).
جزل
[جَ] (اِخ) موضعی است به نزدیک مکه. عمر بن ابی ربیعه گوید :
و لقد قلت لیله الجزل لما
اخضلت ریطتی علیَّ السماء
لیت شعری و هل یردن لیت
هل لهذا عند الرباب جزاء.
(از معجم البلدان).
و لقد قلت لیله الجزل لما
اخضلت ریطتی علیَّ السماء
لیت شعری و هل یردن لیت
هل لهذا عند الرباب جزاء.
(از معجم البلدان).
جزل
[جَ] (اِخ) از اعلام است. (منتهی الارب).
جزل
[جُ زَ] (اِخ) لقب سعیدبن عثمان. (منتهی الارب) (شرح قاموس).