[جُ] (ص نسبی) آنکه بیماری جذام دارد. آن کس که مبتلا به مرض جذام باشد. || منسوب بجذام که نام قبیله ای است. (از الانساب سمعانی).
[جُ] (اِخ) روح بن زنباع. رجوع به جذام روح بن... شود.
[جُ] (اِخ) محیی الدین عبدالله بن عبدالظاهر مصری، مکنی به ابوالفضل. شاعر و نویسندهء خوش ذوقی بود که در انشاء پیرو طریقهء فاضلیه و شیخ اهل ترسل بود. وی پدر قاضی فتح الدین محمد مؤلف دواوین انشاء است و سبک تازه و باحلاوتی داشته و در قاهره بسال 692م. وفات...