جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جذام: (تعداد کل: 4)
جذام
[جُ] (ع اِ) علتی است. (مهذب الاسماء). بیماری است از فساد خون که بدن را میگدازد. (غیاث اللغات) (آنندراج). خوره. (نصاب الصبیان). خوره که بیماری بیستگی باشد و بپارسی لوری و میسی گویند. (ناظم الاطباء). بیماری است که بهم میرسد از پراکندگی خلط سوداء در همهء بدن و اعضاء، پس...
جذام
[جَ] (اِخ) نام یکی از فرزندان سبا که پدربزرگ قبیله ای از قبائل دهگانهء عرب است. (از الانساب سمعانی). مؤلف مجمل التواریخ و القصص آرد: چنین یافتم که [ چون ] یمانیان بسیار گشتند عبدالشمس بن یشحب بن یعرب بن قحطان را برخود پادشاه کردند و او را سبا لقب...
جذام
[جُ] (اِخ) روح بن زنباع مشهور به شیخ جذام. از خطباء بزرگ عرب در عصر اموی است. (از عقدالفرید ج4 ص139). ابن عبد ربه آرد: پس از درگذشت معاویه بن یزید مردم شام و مصر با ابن زبیر بیعت کردند و ابن زبیر ضحاک بن قیس فهری را والی شام...