جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جدی: (تعداد کل: 13)
جدی
[جَدْ یْ] (ع اِ) بزغالهء نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بچهء بز نر که در یکسالگی باشد و مادهء آن را عناق گویند. (اقرب الموارد). بزبچهء نر. بزبچه. بزغاله. (یادداشت مؤلف). ج، اَجدٍ و جِداء و جِدیان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || ستارهء پسین بنات نعش صغری نزدیک...
جدی
[جِدْیْ] (ع اِ) جِ جِدیَه، به معنی ادرم زین و پالان. (منتهی الارب). در اقرب الموارد، جَدی بهمین معنی ضبط شده است. || به معنی جدی بفتح جیم [ بزغالهء نر ] در لغت غیر فصحی آمده است. (ذیل اقرب الموارد، از مصباح) (از دزی).
جدی
[جُ دَ] (ع اِ) جُدَیّ. جَدی. و آن همان ستارهء معروف است که ریاضی دانان بجهت امتیاز بین آن و برج جدی آن را بضم جیم و فتح دال خوانند. (از غیاث اللغات). و آن مقدمترین و بزرگترین ستاره از بنات النعش صغری و دو ستارهء دیگر میان آن و...
جدی
[جُ دَی ی] (ع اِ مصغر) نزد منجمان همان ستارهء جَدی است که بلفظ تصغیر میخوانند تا با برج فرق داشته باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به جدی شود. || مرد بخت مند. (منتهی الارب).
جدی
[جُ دَی ی] (اِخ) نام برادر حی و پدرش اخطب نام داشت. (از شرح قاموس) (از منتهی الارب). وی از طرف برادر خود حسین بن اخطب، رئیس یهودیان بنی نضیر، برسالت نزد رسول (ص) رفت و آمادگی یهودیان را برای جنگ اعلام داشت. رجوع به امتاع الاسماع ص179 شود.
جدی
[جَ ی ی] (ع ص) سخی. بخشنده. جواد. (از ذیل اقرب الموارد).
جدی
[جِدْ دی] (ص نسبی) ضد شوخی و از روی حقیقت و راستی و جداً. (ناظم الاطباء). منسوب به جد. مقابل مزاح.
جدی
[جُدْ دی] (ص نسبی) منسوب به جده که شهرکی است نزدیک مکه. (از لباب الانساب).
جدی
[] (اِخ) سلیم بیروتی. او راست: منتخبات. سلیم جدی فقید الادب و الشعر، مطبوع بیروت. سال درگذشت وی معلوم نیست. (از معجم المطبوعات).
جدی
[جُدْ دی] (اِخ) عبدالملک بن ابراهیم. از رجال جده که شهرکی است نزدیک مکه. (از لباب الانساب).
جدی
[جُ دَی ی] (اِخ) ابن اخطب. رجوع به جُدَی و امتاع الاسماع ص179 شود.
جدی
[جُ دَی ی] (اِخ) ابن بحتر. از شاعران عرب است. (از منتهی الارب). رجوع به جدی بن تدول بن بحتر شود.
جدی
[جُ دَی ی] (اِخ) ابن تدول بن بحتر. از شعراء جاهلی است و جابربن ظالم... از فرزندان وی از روات است. (از تاج العروس، ذیل بحتر). در منتهی الارب جدی بن بحتر نام شاعری ذکر شده. شاید هر دو یک شخص باشند.