[جامْ] (حامص مرکب) دلیری. مردانگی. (ناظم الاطباء). || عمل آنکه جان بازد. فداکاری. خود را بخطر جانی انداختن و با فعل کردن صرف میشود : کار من بازنمودن احوال است جانبازی شده است؟ (تاریخ بیهقی ص429).
نخسب با تو بدل بازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن دردهم بجانبازی.سوزنی.
زآنکه ترک کار...