جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جانباز: (تعداد کل: 3)
جانباز
[جامْ] (نف مرکب) جان بازنده. کسی که با جان خود بازی کند و آنرا در معرض خطر اندازد. (ناظم الاطباء) :
هان ای دل خاقانی جان بازتری هر دم
در عشق چنین باید آن کس که سراندازد.
خاقانی.
در این میدان جانبازان اگر انصاف میخواهی
چو خاقانیت شیدائی نمی بینم نمی بینم.
خاقانی.
سرهای سراندازان در پای...
هان ای دل خاقانی جان بازتری هر دم
در عشق چنین باید آن کس که سراندازد.
خاقانی.
در این میدان جانبازان اگر انصاف میخواهی
چو خاقانیت شیدائی نمی بینم نمی بینم.
خاقانی.
سرهای سراندازان در پای...
جانباز
[جامْ] (اِخ) دهی از دهستان شهرستان خرم آباد است. در 60 هزارگزی شمال خاوری کوه دشت و 60 هزارگزی شمال خاوری راه شوسهء خرم آباد به کوهدشت واقع شده است. محلی است جلگه و معتدل و مالاریایی و 60 تن سکنه دارد. زبان آنان لری، لکی و فارسی و آب...
جانباز
[جامْ] (اِخ) یکی از آبادیهای سوادکوه مازندران. (سفرنامهء مازندران رابینو ص158).