جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جاریه: (تعداد کل: 12)
جاریه
[یَ] (ع ص، اِ) تأنیث جاری. روان. رایجه. ساریه. نابعه. رونده. گذران. شونده. || کشتی. سفینه. ناو. (منتهی الارب) (ترجمان علامهء جرجانی). || ماری که از نوع افعی باشد. (اقرب الموارد). || نعمت خدا. (منتهی الارب). || دختر خرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || زن جوان. ج، جاریات، جَوار. (اقرب...
جاریه
[یَ] (اِخ) جاریه بنی عدی؛ یکی از آزادشدگان ابوبکر بود. و این جاریه را عمر پیش از آنکه به اسلام آید عذاب میکرد، ابوبکر وی را خرید و آزاد ساخت. رجوع به امتاع الاسماع ص19 شود.
جاریه
[یَ] (اِخ) بنت مالک بن حذیفه بن بدر الفزاریه است. در امتاع الاسماع ص296 نام او آمده است.
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن اصرم کلبی اجداری از بنی عامربن عوف است. ابن ماکولا گفت: جاریه بن اصرم صحابی و در شمار بصریها است و ابونعیم گفت: وی را صحبت نبوده است. (الاصابه ج1 ص227).
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن جابر عصری. ابن حجر آرد: رشاطی او را جزء وفد عبدقیس آورده است و ابن منده او را بنام جویریه عصری ذکر کرده و بگمان من این دو یک تن اند - انتهی. (الاصابه ج1 ص227).
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن حُمَیْل بن شبه بن قرط اشجعی. طبری گفت: وی اسلام آورد و از اصحاب رسول اکرم (ص) شد. ابن کلبی گفت: او جاریه بن حمیل بن شبه بن قرط بن مره بن نصربن دهمان بن نصاربن سبیع بن بکربن اشجع دهمانی اشجعی است و در جنگ بدر...
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن زید... ابن کلبی آرد: او صحابی است و در جنگ صفین با علی بود. (الاصابه ج1 ص227).
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن ظفر یمامی یا یمانی حنفی، مکنی به ابونمران. ابن حبان گفت او را صحبتی است. و از دهثم بن قران روایت کند و جز از طریق مزبور حدیثی از او شناخته نشد و دهثم کاملاً ضعیف است. (الاصابه ج1 ص227).
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن عامربن مجمع بن العطاف(1). او یک تن از کسانی است که در بناء مسجد الضرار شرکت داشت. (امتاع الاسماع ص482).
(1) - در اصل «جاریه بن عمروبن العطّاف «است» ولی آنچه ضبط کردیم مورد اتفاق تمام کتب تفاسیر و تراجم است. (حاشیهء امتاع الاسماع ص482).
(1) - در اصل «جاریه بن عمروبن العطّاف «است» ولی آنچه ضبط کردیم مورد اتفاق تمام کتب تفاسیر و تراجم است. (حاشیهء امتاع الاسماع ص482).
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله اشجعی. هم سوگند بنی سلمه و از انصار است. ابن فتحون او را استدراک کرده و از سیف بن عمر آرد که در روز یرموک با خالدبن ولید و در جانب میسره بود. (الاصابه ج1 ص227).
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن قدامه بن مالک بن زهیربن حصن بن رزاح بن سعدبن بحیره بن ربیعه بن کعب بن سعدبن زیدمناه بن تمیم تمیی سعدی. او را عم الاحنف میگفتند. طبرانی گفت: احنف وی را از روی احترام عمو میخواند، زیرا نسب آنها تنها در سعدبن زید بهم میرسد. ابن...
جاریه
[یَ] (اِخ) ابن مجمع بن جاریه انصاری. طبرانی و دیگران او را ذکر کرده اند و گویند وی از گردآورندگان قرآن است ولی آنچه ضبط شده پدر وی قرآن را جمع کرده است. (الاصابه ج1 ص227).