جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تیر: (تعداد کل: 9)
تیر
(اِ) معروف است و به عربی سهم(1) خوانند. (برهان). تیر که از کمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا). ترجمهء سهم، و خدنگ و ناوک مترادف آن، و این مجاز است و راست و راست رو کج گشاده، سخت دلدوز، دیده دوز،...
تیر
(ع اِ) صحرا. || بیابان. || شاه تیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
تیر
[تِ یَ] (ع اِ) جِ تاره. (منتهی الارب). رجوع به تاره شود.
تیر
[تِ یُ] (ع اِ) مرغی شبیه طاووس ماده. (ناظم الاطباء) (از برهان).
تیر
(اِخ) عطارد. (لغت فرس اسدی چ اقبال) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از اوبهی) (از ناظم الاطباء). نام ستارهء عطارد است. او را دبیر فلک خوانند و گویند مربی علماء و مشایخ و قضات و ارباب قلم باشد. (برهان). ستاره ای است که جایش بر فلک دوم...
تیر
(اِخ) نام فرشته ای است که بر ستوران موکل است و تدبیر و مصالحی که در روز تیرماه تیر واقع شود به او تعلق دارد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). به این معنی در اوستا «تیشتریه»(1)، در پهلوی «تیشتر»(2)... که...
تیر
(اِخ) به رود دجله هم اطلاق شده و آن در اصل تیگر بوده که ایرانیها به مناسبت تندی به دجله می گفتند. در زبان فرنگی هم تیگر به دجله گویند از فارسی گرفته اند. (فرهنگ لغات شاهنامه). آقای پیرنیا آرد: کنت کورث نوشته در آسیا رودی نیست که به تندی...
تیر
[یِ] (اِخ)(1) سیاستمدار و مورخ فرانسوی (1797-1887 م.). وی مکرر وزیر، نخست وزیر و وکیل مجلس شد و به ریاست قوهء مجریه رسید و معاهدهء فرانکفورت را منعقد کرد و به ریاست جمهوری انتخاب شد (1871 م.) و نام خود را با آزاد کردن فرانسه توأم کرد و سپس قدرت...
تیر
(اِخ)(1) از شهرهای قدیمی فینیقی. صور. رجوع به صور و قاموس الاعلام ترکی شود.
(1) - Tyr.
(1) - Tyr.