جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه توی: (تعداد کل: 4)
توی
(اِ)(1) در رشت و مازندران آن را انجیلی نیز گویند و در ناحیهء حاجی لر و آستارا به نام دَمِر آغاجی معروف است. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). درختی است. رجوع به تو و جنگل شناسی ساعی ص 182 و انجیلی شود.
(1) - Parrotia Persica.
(1) - Parrotia Persica.
توی
[تَ وَنْ / تَ وا] (ع مص) هلاک شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
توی
[تَ وی ی] (ع ص) مقیم به جائی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
توی
[تَ وا] (ع اِ) هلاکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تباهی :
خوش کند آن دل که اصلح بالهم
رد من بعد التوی انزالهم.مولوی.
خوش کند آن دل که اصلح بالهم
رد من بعد التوی انزالهم.مولوی.