جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تون: (تعداد کل: 5)
تون
(ع اِ) خرقه که بر آن به کجه بازی کنند. (منتهی الارب). خرقه ای که در آن کجه بازی کنند. (ناظم الاطباء). الخرقه التی یلعب علیها بالکجه. (لسان العرب) (اقرب الموارد).
تون
(اِ) رودهء پاک نکرده را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). رودهء گوسفند که در او سرگین بود. (شرفنامهء منیری). || قرارگاه نطفه را نیز گفته اند که زهدان باشد. (برهان). زهدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). قرارگاه نطفه در رحم که زهدانش نیز گویند. (شرفنامهء منیری). زهدان و قرارگاه نطفه و رحم. (ناظم...
تون
[تَ وَ] (اِ) بدن و جثهء آدمی را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). در رسم الخط پهلوی تن را... نویسند و آن را بیشتر تون(1)میخواندند. به معنی تن و بدن... در صورتی که تلفظ حقیقی آن «تن» است. (حاشیهء برهان چ معین) :
جریح گشته سپاه و سلیح گشته تباه
روان ز جسم،...
جریح گشته سپاه و سلیح گشته تباه
روان ز جسم،...
تون
(اِخ) شهری است به خراسان نزدیک قائن و از آن شهر است اسماعیل بن ابی سعد و احمدبن محمد بن احمد. (منتهی الارب) (از آنندراج). ولایتی در خراسان نزدیک طبس. (ناظم الاطباء). نام ولایتی است از خراسان. (برهان). امروز فردوس گویند در شمال شرقی طبس و شهری است قدیم... (حاشیهء...
تون
(اِخ)(1) شهری است در سوییس به ناحیهء بِرن که در حوالی برکهء رود آر(2) واقع است. این شهر دارای مدرسهء نظام و کارخانهء لبنیات سازی و تصفیهء فلزات و حریربافی و 24200 تن سکنه است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
(1) - Thoune.
(2) - Aar.
(1) - Thoune.
(2) - Aar.