جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تم: (تعداد کل: 8)
تم
[تَ] (اِ) آفتی است که در چشم پیدا می شود مانند پرده و آن را به عربی غشاوه گویند. (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء). و یا کدورت جلیدیه که آب مروارید نیز گویند. (ناظم الاطباء). مجازاً بمعنی تاریکی و سیاهی آید. (غیاث اللغات) (آنندراج)....
تم
[تِ] (اِ) میوهء درخت سماق. (ناظم الاطباء).
تم
[تُ] (اِ) نوک آهنین تیر. (ناظم الاطباء).
تم
[تَم م] (ع اِ) پرنده ای است به اندازهء بط با رنگی سپید و گردنی دراز و منقاری سرخ. (از صبح الاعشی ج2 ص64).
تم
[تَم م / تِم م / تُم م] (ع مص) کامل و تمام گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تمام کردن چیزی را و استمرار کردن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام کردن. (زوزنی). || به سی روز کامل شدن ماه. بپایان رساندن چیزی را و...
تم
[تَم م] (ع اِ) اسم جمع تُمَّه یعنی پاره هایی از موی و مانند آن بکسی دهند تا بدان گلیم خود را درست و تمام سازد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
تم
[تِم م] (ع اِ) تبر. || بیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص) تمام خلقت. (ناظم الاطباء). || لیله التم و لیله تمه؛ شبی که ماه تمام باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به مادهء بعد شود.
تم
[تِم م / تَم م / تُم م] (ع ص) و بکسر فصیح تر است. تمام. یقال: ابی قائلها الا تماً و تمام. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). || تمام خلقت. یقال: ولدته امه لتم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).