تم
[تَم م / تِم م / تُم م] (ع مص) کامل و تمام گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تمام کردن چیزی را و استمرار کردن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام کردن. (زوزنی). || به سی روز کامل شدن ماه. بپایان رساندن چیزی را و انجام دادن آن: تم علی صومک؛ ای اَمضه. (از اقرب الموارد). || شکستن چیزی. (از ناظم الاطباء). || سخت و صلب گردیدن. (ناظم الاطباء).