[تَ عَیْ یُ] (ع مص) ناشناسا نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || درنگ کردن جهت رسیدن بچیزی. || بیقین دیدن کسی را. || نزدیک آمدن جهت اعانت. || چشم دار گردیدن چرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مخصوص شدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مخصوص...