تعین
[تَ عَیْ یُ] (ع مص) ناشناسا نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || درنگ کردن جهت رسیدن بچیزی. || بیقین دیدن کسی را. || نزدیک آمدن جهت اعانت. || چشم دار گردیدن چرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مخصوص شدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مخصوص شدن چیزی از میان چیزها. (غیاث اللغات). بمعنی تشخص است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). آنچه چیزی بدان از دیگر چیزها ممتاز شود. (از تعریفات جرجانی). || تعیّن علیه الشی ء؛ لازم شد بر وی بعینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نرم و تنک گردیدن مشک از دیرینگی. (از اقرب الموارد). || (اِ) گاهی مراد از هستی و وجود نیز باشد. (غیاث اللغات). وجود و هستی. (ناظم الاطباء). || حصه و بهره و هر چیز مخصوص به کسی. (ناظم الاطباء).