جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بی کله: (تعداد کل: 2)
بی کله
[کَلْ لَ / لِ] (ص مرکب) بدون کله. بدون سر. رجوع به کله شود. || زودخشم (در تداول عامه). آنکه زود خشم گیرد: فلان آدم بی کله ایست؛ زود کج خلق شود.
-آدمی بی کله؛ آنکه زود خشم آرد و از جای بشود. (یادداشت مؤلف).
|| بی مغز. کوته فکر.
-آدمی بی کله؛ آنکه زود خشم آرد و از جای بشود. (یادداشت مؤلف).
|| بی مغز. کوته فکر.
بی کله
[کُ لَهْ] (ص مرکب) مخفف بی کلاه. || کلاه علامت منصب و مقام است و بی کلاهی کنایه از فقد مقام. در مقابل کلاهدار و صاحب کلاه کنایه از صاحب تاج است به معنی پادشاه :
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند.حافظ.
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند.حافظ.