[عِ] (ص مرکب) (از: بی + علم) بی دانش. جاهل. نادان : طاعت بی علم نه طاعت بود طاعت بی علم چو باد صباست.ناصرخسرو. شرف در علم و فضلست ای پسر عالم شو و فاضل بعلم آور نسب، ماور چو بی علمان سوی بلعم. ناصرخسرو. سخن را بمیزان دانش بسنج که گفتار بی علم باد است و...
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.