(ص مرکب) بیقرار و بی طاقت. (آنندراج). آنکه آرام و قرار ندارد. بی قرار. بی طاقت. (فرهنگ فارسی معین). ناتوان و ضعیف و زبون و ناشکیبا و بی آرام. (ناظم الاطباء) :
بی رتبت تو گردون بیقدر چون زمین
با هیبت تو آتش بی تاب چون شرر.
مسعودسعد.
هم آخر کار کو بیتاب گردد
هم...