جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیلقانی: (تعداد کل: 3)
بیلقانی
[بَ لَ] (ص نسبی) منسوب است به بیلقان که شهری است در دربند خزر نزدیک شروان و باکو. (از انساب سمعانی). رجوع به بیلقان شود.
بیلقانی
[بَ لَ] (اِخ) ابوالمکارم مجیرالدین. از مردم بیلقان بود که گویا از مادری حبشی نژاد در آنجا بوجود آمد. لقب شاعری وی که ظاهراً مأخوذ از لقب او، مجیرالدین بوده است در اشعار وی «مجیر» است و معاصرانش نیز او را با همین عنوان یاد کرده اند. از آغاز زندگانی...
بیلقانی
[بَ لَ] (ص نسبی) به زبان آذری. (صحاح الفرس). کبیتا. ناطف. شکرینه. نوعی حلوا که مخصوص شهر بیلقان است. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به ناطف شود.