بیلقانی
[بَ لَ] (اِخ) ابوالمکارم مجیرالدین. از مردم بیلقان بود که گویا از مادری حبشی نژاد در آنجا بوجود آمد. لقب شاعری وی که ظاهراً مأخوذ از لقب او، مجیرالدین بوده است در اشعار وی «مجیر» است و معاصرانش نیز او را با همین عنوان یاد کرده اند. از آغاز زندگانی او اطلاعی در دست نیست ولی این نکته تقریباً مسلم است که تحصیلات ادبی و شعری خود را نزد خاقانی کرده است و این مطلب علاوه بر اشارهء تذکره نویسان از گفتار خاقانی نیز برمی آید ولی معلوم نیست به چه جهت بعد از بلوغ مجیر در شاعری میان او و استاد کار به دلتنگی و هجو کشید و مجیر در هجو استاد سخنان نابهنجار بیوجه گفته است. وی بدربارهای اتابکان آذربایجان یعنی شمس الدین ایلدگز (531 - 568 ه . ق.)، نصره الدین جهان پهلوان محمد بن ایلدگز (568 - 581 ه . ق.) اختصاص داشته و علاوه بر آنان مدایحی از رکن الدین ارسلان بن طغرل سلجوقی (555 - 571) و سیف الدین ارسلان نامی که گویا صاحب دربند بوده است هم در دیوان او دیده میشود. دولتشاه نوشته است که مجیر در خدمت ایلدگز تقرب و نیابت داشت لیکن محسود شاعران شد و او را بجهت تحصیل وجوه از دیوان اتابکی به اصفهان فرستادند. در آنجا با شاعران درافتاد و اصفهان را هجو گفت و از شاعران آن سامان شرف الدین شفروه و جمال الدین اصفهانی او را بباد هجو گرفتند و بیازردند. چون مجیر بار دیگر از جانب قزل ارسلان بالاستقلال مأمور اصفهان شد، جمال الدین از بیم او متواری شد و پس از اطمینان ملاقات کرد و عذر خواست. برخی این داستان را تا بقتل مجیر در اصفهان منجر کرده اند و گفته اند چون مجیر به تعصب اهل اصفهان بقتل رسید مردم آن شهر صدهزار دینار بخونبهای او دادند. عوفی گفته است که مجیر وقتی از خدمت قزل ارسلان تخلف نمود قزل ارسلان فرمود تا اثیر اخسیکتی و جمال اشهری (جمال الدین شاهفوربن محمد اشهری نیشابوری) را طلب کردند و ایشان را بعز نظر خود منظور گردانید. مجیر قطعه یی درین باره نزد قزل ارسلان فرستاد و تقاعد خود را از خدمت او بسفاهت و نادانی خویش منسوب داشت.
هدایت وفات او را بسال 577 ه . ق. نوشته است ولی در منابع دیگر سالهای دیگری مانند: 568 ، 586 و 589 و 594 ه . ق. برای وفات یا قتل او ذکر کرده اند و بر صحت هیچیک از این اشارات دلیلی در دست نیست و اگر قبول کنیم که رابطهء او با دستگاه قزل ارسلان در دورهء استقلال آن اتابک یعنی بعد از فوت برادر او محمد بن ایلدگز (581 ه . ق.) بود بنابرین قبول سنین 577 و 568 ه . ق. برای سال فوت شاعر دشوار میشود و چون در دیوان او بعد از قزل ارسلان مدح کسی یافته نمیشود پس بعد از 587 ه . ق. هم احتمالاً زنده نبود و بنا بر این قبول سالهای 589 و 594 ه . ق. هم دور از تحقیق خواهد بود پس باقی میماند سال 586 ه . ق. که با قرائن موجود میتوان آن را سال قریب به تحقیق برای فوت شاعر دانست. قبر او در مقبره الشعراء تبریز است. دیوان مجیر قریب به پنجهزار بیت و مشحون است به قصائد عالی و غزلهای لطیف و او را باید حقاً از شاعران نیکوسخن و خوش قریحهء زمان شمرد. در اشعار او اثر سبک خاقانی تا حدی مشهود است منتهی او مجیر سخنی ساده تر دارد و ثانیاً هیچگاه نتوانسته است قدرت کم نظیر استاد خود را در ایجاد ترکیبات بدیع و مضامین و معانی دقیق نشان دهد و ثانیاً اثر این اقتفا در همهء قصائد او آشکار نیست بلکه مجیر را در پاره ای از قصائد او در همان مسیر عادی و طریقهء معتاد شعر و زبان فارسی در اواخر قرن ششم مشاهده میکنیم. (تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص721). و نیز رجوع به آتشکده ص26، مزدیسنا ص466، سعدی تا جامی ص74 و تاریخ گزیده شود.
هدایت وفات او را بسال 577 ه . ق. نوشته است ولی در منابع دیگر سالهای دیگری مانند: 568 ، 586 و 589 و 594 ه . ق. برای وفات یا قتل او ذکر کرده اند و بر صحت هیچیک از این اشارات دلیلی در دست نیست و اگر قبول کنیم که رابطهء او با دستگاه قزل ارسلان در دورهء استقلال آن اتابک یعنی بعد از فوت برادر او محمد بن ایلدگز (581 ه . ق.) بود بنابرین قبول سنین 577 و 568 ه . ق. برای سال فوت شاعر دشوار میشود و چون در دیوان او بعد از قزل ارسلان مدح کسی یافته نمیشود پس بعد از 587 ه . ق. هم احتمالاً زنده نبود و بنا بر این قبول سالهای 589 و 594 ه . ق. هم دور از تحقیق خواهد بود پس باقی میماند سال 586 ه . ق. که با قرائن موجود میتوان آن را سال قریب به تحقیق برای فوت شاعر دانست. قبر او در مقبره الشعراء تبریز است. دیوان مجیر قریب به پنجهزار بیت و مشحون است به قصائد عالی و غزلهای لطیف و او را باید حقاً از شاعران نیکوسخن و خوش قریحهء زمان شمرد. در اشعار او اثر سبک خاقانی تا حدی مشهود است منتهی او مجیر سخنی ساده تر دارد و ثانیاً هیچگاه نتوانسته است قدرت کم نظیر استاد خود را در ایجاد ترکیبات بدیع و مضامین و معانی دقیق نشان دهد و ثانیاً اثر این اقتفا در همهء قصائد او آشکار نیست بلکه مجیر را در پاره ای از قصائد او در همان مسیر عادی و طریقهء معتاد شعر و زبان فارسی در اواخر قرن ششم مشاهده میکنیم. (تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص721). و نیز رجوع به آتشکده ص26، مزدیسنا ص466، سعدی تا جامی ص74 و تاریخ گزیده شود.