جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیرونی: (تعداد کل: 3)
بیرونی
(ص نسبی) برونی. منسوب به بیرون یعنی خارجی. (ناظم الاطباء). برونی. مقابل داخلی و درونی و اندرونی. (یادداشت مؤلف). خارجی. (آنندراج). رجوع به برونی شود. || خارجی. بیگانه. غریب. (یادداشت مؤلف) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی ایمن باشد. (مجالس سعدی ص20). || غیراهل. نااهل. که باب...
بیرونی
(ص نسبی) نسبت باشد بخارج خوارزم و در خوارزم آنکه را از خود شهر نبود میگفتند بیرونیست. و در لهجهء خوارزمی میگفتند ابیرنل است. (از انساب سمعانی).
بیرونی
(اِخ) رجوع به ابوریحان بیرونی و دائره المعارف اسلامی شود.