[بَ نَ / نِ] (نف مرکب)بهانه جوی. بهانه جوینده. آنکه از پی دست آویز می گردد. بهانه طلب. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء) : یاری بود سخت به آئین و به سنگ همسایهء تو بهانه جوی و دلتنگ. فرخی. جنگش ز جای دیگر و بر من بهانه جوی مستی ز جای دیگر و بر...
اگر قافیهها بر دلات نشستهاند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بیهیچ چشمداشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.