جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه به: (تعداد کل: 6)
به
[بَهْ] (صوت) وه. په. کلمهء تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود. خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). به به. بخ. به. زه. احسنت. آفرین. (یادداشت بخط مؤلف). || کلمهء تعجب. (فرهنگ فارسی معین).
به
[بِهْ] (ص) در ایرانی باستان «وهیه»(1)(اوستا «ونگه، وهیه»(2). «بارتولمه ص1405» نیز «وهو»(3) صفت است بمعنی خوب و نیک و به. «بارتولمه ص1395». سانسکریت «وسو»(4)، پارسی باستان «وهو»(5)، پهلوی «وه»(6). (از حاشیهء برهان چ معین). خوب و نیک. (برهان). خوب و نیک و پسندیده. (انجمن آرا) (آنندراج). بهتر. نیکوتر. خوبتر :
قند...
قند...
به
[بِهْ] (اِ) نام میوه ای است مشهور. (برهان). نام میوه ای است مشهور که آنرا بهی نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). درختی است از تیرهء گل سرخیان، جزو دستهء سیبها که پشت برگهایش کرک دار است. میوه اش زرد و خوشبو و کرک دار و تخمدانش پنج برچه ای و...
به
[بَ / بِ] (حرف اضافه) کلمهء رابطه که مانند حرف بتنهایی استعمال نمی شود و همیشه بر سر کلمات دیگر از قبیل اسم و فعل و غیره درمی آید و در این صورت غالباً «ها» را حذف کرده و متصل بکلمات می نویسند، مانند «بشما» و «به شما» و «بخانه»...
به
[بُ] (اِ) بوم و جغد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)(1).
(1) - در اشتینگاس این کلمه بصورت "buh"آمده است.
(1) - در اشتینگاس این کلمه بصورت "buh"آمده است.
به
[بَ ه ه] (ع مص)(1) خداوند مرتبه و جاه شدن، نزدیک سلطان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
(1) - از باب ضرب و سمع. (ناظم الاطباء).
(1) - از باب ضرب و سمع. (ناظم الاطباء).