جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلیل: (تعداد کل: 4)
بلیل
[بَ] (اِ) مخفف بلیله که دارویی است. (از ناظم الاطباء). رجوع به بلیله شود.
بلیل
[بَ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب). ناله و انین از خستگی و تعب. (از ذیل اقرب الموارد از تاج). بَلّ. و رجوع به بل شود. || قلیل بلیل، اتباع است. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس). || باد سرد و نمناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باد سرد...
بلیل
[بِ] (اِخ) دهی از دهستان خان اندبیل، بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنهء آن 353 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عدس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
بلیل
[بُ لَ] (ع اِ) راه روشن. || (اِخ) آبشخور صفین. (منتهی الارب).