جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلاغی: (تعداد کل: 6)
بلاغی
[بَ غا / بُ غا] (ع ص) مرد بلیغ. (منتهی الارب). بلیغ و فصیح که با سخن خود کنه ضمیر خود را برساند. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس).
بلاغی
[بَ] (ص نسبی) منسوب به بلاغت و بلاغه. کسی که بتواند مطلب خود را با سخنی رسا و شیوا بیان کند. بلیغ. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به بلاغت و بلیغ شود.
بلاغی
[بُ] (اِخ) نام تیره ای از ایل اینانلو از ایلات خمسهء فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص86).
بلاغی
[بَ] (اِخ) حسن بن عباس بن محمدعلی بن محمد، از فقیهان امامیه در قرن یازدهم و دوازدهم ه . ق. رجوع به ریحانه الادب ج1 ص172 شود.
بلاغی
[بَ] (اِخ) عباس بن حسن بن عباس بن محمدعلی بن محمد، از فقیهان بزرگ امامیه در قرن دوازده و سیزده ه . ق. رجوع به ریحانه الادب ج 1 ص172 شود.