جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بطالت: (تعداد کل: 2)
بطالت
[بَ/ بِ لَ] (ع اِمص) بیکاری و کاهلی و معطلی. (ناظم الاطباء). بیکار و معطل بودن. (غیاث). بیکاری و هزل. (فرهنگ نظام) :
جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است
جز سرّ عشق هرچه بگویی بطالت است.
سعدی (غزلیات).
بهرزه بی می و معشوق عمر میگذرد
بطالتم بس، از امروز کار خواهم کرد.حافظ.
خان مزبور...
جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است
جز سرّ عشق هرچه بگویی بطالت است.
سعدی (غزلیات).
بهرزه بی می و معشوق عمر میگذرد
بطالتم بس، از امروز کار خواهم کرد.حافظ.
خان مزبور...
بطالت
[بَ لَ] (ع اِ مص) شجاعت و دلیری. (ناظم الاطباء). دلیری. (غیاث) (فرهنگ نظام). مردانگی : خان مزبور از راه بِطالت اظهار بَطالَت نمود. (درهء نادره چ 1341 ه . ش. انجمن آثار ملی ص400).