[بِ فَ / فِ] (اِ) اشکوفه. شکوفه و بهار درخت باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نزدیک به پهلوی ویشکوفک(1) و لغت یهودی ایرانی گوشکوفتن(2). شکوفه. (جهانگیری) (از رشیدی). شکوفه که چیزی است شبیه به گل که از درختان میوه دار و غیر آنها بیرون می آید. (فرهنگ...