جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بریق: (تعداد کل: 3)
بریق
[بَ] (ع مص) درخشیدن چیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بُروق. و رجوع به بروق شود. || (اِ) درخشندگی. (منتهی الارب). تلالؤ. (اقرب الموارد). درخشندگی و تابش برق که از ابر می جهد. (غیاث): لها [ لصفائح الطلق ] بصیص و بریق. (ابن البیطار). و از صهیل اسبان و...
بریق
[بَ] (اِ) کشتی دودگله. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بریک شود.
بریق
[بُ رَ] (اِخ) ابن عیاض بن خویلد هذلی. شاعری است از عرب. (از منتهی الارب) (از المعرب جوالیقی).