جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برهمه: (تعداد کل: 2)
برهمه
[بَ هَ مَ] (ع مص) پیوسته نگریستن و مژه برهم نازدن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان). || (اِ) غلاف بر درخت و شکوفه یا غنچهء ناشکفته. (منتهی الارب). مجتمع برگ درخت و میوه و شکوفهء آن، چون بُرعمه. (از ذیل اقرب الموارد از لسان).
برهمه
[بَ رَ مَ / مِ] (ص، اِ)(1) مخفف برهمن است که اصیل و نجیب و حکیم و پیر و مرشد هنود باشد. (برهان). رجوع به برهمن شود.
.(سانسکریت)
(1) - Brahma
.(سانسکریت)
(1) - Brahma