جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برقی: (تعداد کل: 7)
برقی
[بَ] (ص نسبی) منسوب به برق در همهء معانی. || هر دستگاه که با خود برق بحرکت درآید یا ایجاد حرکت کند چون چرخ برقی و تراموای برقی و اجاق برقی و غیره. || کسی که بکار برق و ساختن آلات و ادوات که منسوب به آن است پردازد. ||...
برقی
[بَ] (ص نسبی) منسوب است به برق رود و آنرا برقه نیز نامند و آن دهی است به قم. (الانساب سمعانی).
برقی
[بَ قی ی] (ص نسبی) منسوب است به برقه که از اعمال مغرب میباشد. (از انساب سمعانی).
برقی
[بَ قی ی] (اِخ) رجوع به ابوالقاسم شود.
برقی
[بَ قی ی] (اِخ) رجوع به ابوبکر شود.
برقی
[بَ قی ی] (اِخ) محمد بن خالد برقی قمی، مکنی به ابوعبدالله. از محدثان و از اصحاب حضرت رضا و امام جعفر علیهماالسلام است. بعضی کنیت او را ابوالحسن دانسته اند. ازوست: 1- کتاب العویص. 2- کتاب البقره. 3- کتاب المحاسن. 4- کتاب الرجال. رجوع به الفهرست ابن الندیم شود.
برقی
[بَ رَ] (ص نسبی) منسوب به بَرَق بمعنی بره، و برقی بیت کبیری است در خوارزم به بخارا. (از انساب سمعانی). خواجه عبدالله برقی از سلسلهء خواجگان را این نسبت است. (یادداشت مؤلف).