[بَ شِ / شُ مَ / مُ دَ] (مص مرکب) شمردن. احصاء. یکی یکی شمردن. تعداد کردن. (فرهنگ لغات شاهنامه). عد. (یادداشت بخط مؤلف). شماره کردن چیزی برای تحویل دادن یا آگاهاندن کسی از شمار آن :
بفرمان او هدیه ها پیش برد
یکایک بگنجور او برشمرد.فردوسی.
برآنسان که رستم همی نام برد
ز...