جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برات: (تعداد کل: 4)
برات
[بَ] (از ع، اِ) (از عربی براءه) نوشته ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حکام حوالهء وجهی دهد. (فرهنگ فارسی معین). نوشته ایکه دولت به خزانه دار خود برای دریافت وجه و جز آن حواله می کند. چک. (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج در ذیل «براءه» آرد: کاغذ نوشتهء...
برات
[بُ] (فرانسوی، اِ)(1) ملحی که از ترکیب اسیدبوریک با یک باز حاصل شده باشد. (ناظم الاطباء). نمک اسیدبوریک. (از لاروس).
(1) - Borate.
(1) - Borate.
برات
[بَ / رْ را / بِ رْ را] (از ع، اِ) اعمال نیک و خیرات. (ناظم الاطباء).