جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بدیل: (تعداد کل: 3)
بدیل
[بَ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بدل چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج). بدل. عوض. ج، ابدال و بدلاء. یقال: «هذا بدیل ماله عدیل». (از اقرب الموارد). خلف از چیزی یا کسی. آنکه تواند بجای دیگری بود. (یادداشت مؤلف) :
جشن فریدون خجسته باد و همایون
بر عضد دولت...
جشن فریدون خجسته باد و همایون
بر عضد دولت...
بدیل
[بَ] (اِخ) نام خاقانی شروانی. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) :
بدل من آمدم اندر جهان سنایی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد.خاقانی.
بدل من آمدم اندر جهان سنایی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد.خاقانی.
بدیل
[بُ دَ] (اِخ) نام چند تن صحابی و چند تن محدث است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به الاصابه و امتاع الاسماع شود.