جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بدکرداری: (تعداد کل: 1)
بدکرداری
[بَ کِ] (حامص مرکب)بدفعلی. (ناظم الاطباء). بدکاری. بدکنشی. بدفعلی. بدفعالی : سرمایهء غرض بدکرداری و خیانت را سازد. (کلیله و دمنه). کسی بر بدکرداری سود نکند. (تاریخ گزیده).