بدکرداری
[بَ کِ] (حامص مرکب)بدفعلی. (ناظم الاطباء). بدکاری. بدکنشی. بدفعلی. بدفعالی : سرمایهء غرض بدکرداری و خیانت را سازد. (کلیله و دمنه). کسی بر بدکرداری سود نکند. (تاریخ گزیده).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.