جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بخم: (تعداد کل: 3)
بخم
[بَ خَ / بِ خَ] (ص مرکب) منحنی. خمیده. خم دار. باخم: پشت بخم. زلف بخم. (یادداشت مولف) :
بینی آن زلفین او چون چنبری بالا بخم
کش بلخج اندر زنی ایدون شود چون آبنوس.
طیان.
دو نرگس دژمّ و دو ابرو بخم
ستون دو ابرو چو سیمین قلم.فردوسی.
کی نشینیم نگارا من و تو هر...
بینی آن زلفین او چون چنبری بالا بخم
کش بلخج اندر زنی ایدون شود چون آبنوس.
طیان.
دو نرگس دژمّ و دو ابرو بخم
ستون دو ابرو چو سیمین قلم.فردوسی.
کی نشینیم نگارا من و تو هر...
بخم
[ ] (اِ) شرابی را نامند که از آرد گندم و امثال آن سازند. (فهرست مخزن الادویه).
بخم
[بَ خَ / بَ] (اِخ) ولایتی است که مشک خوب از آن جا آورند. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از شرفنامهء منیری) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ سروری).