جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بجستن: (تعداد کل: 2)

بجستن

[بِ جُ] (مص)(1) جستن. طلب. طلب کردن. جویا شدن. و رجوع به جستن شود.
(1) - از: ب + جُستن.

بجستن

[بِ جَ] (مص)(1) جستن. || گریختن. فرار کردن. رهائی یافتن : برجست و خواست که او را بکشد، وزیر بجست. (مجمل التواریخ والقصص).
- بجستن اندام؛ اختلاج عضو. خلجان. زدن. ضربان. و رجوع به جستن شود.
- بجستن باد؛ هبوب. وزیدن. رها شدن. بیرون شدن : هرگاه باد بجستی شاخ درخت برطبل...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.