جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بازداشتن: (تعداد کل: 1)
بازداشتن
[تَ] (مص مرکب) (اپاک داشتن)، منع نمودن باشد. (برهان)(1). (ترجمان القرآن). ممانعت. (زوزنی). منع کردن. (آنندراج). عَصر. غَرض. عَفس. عَفک. عُرَس. عَجس. تعکیظ. اِلتحاص. صَری. اجذا. اِعتام. عَذب. اِعدام. اِعذاب. صَبن. تعجیز. جَعظ. دَقل. دَقن. منع. ذَبّ. ذَأذَأه. تَذهء ذُوء. تمنیع. خطّ. تقلید. شَمظ؛ بازداشتن کسی را از چیزی و...