جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه با: (تعداد کل: 7)
با
(حرف) باء. بی. (فا. وا. ابا). حرف دوم از حروف تهجی است و در حساب جمل و نیز حساب ترتیبی نمایندهء دو (2) باشد. رجوع به «ب» شود.
با
(از ع، اِ) ابا. یکی از اسماء سته است در حالت نصبی برای «ابو». و در متون قدیم فارسی غالباً در اول کنیه ها بجای «ابا...» بتخفیف «با» آورده اند: باحفص، باجعفر، بایعقوب، باکالیجار، باسعید : چون امیر باحفص بیامد عملها برو عرضه کرد. (تاریخ سیستان). و باز خبر آمد...
با
(فعل دعایی) مخفف باد باشد. (برهان) (هفت قلزم). در فعل دعائی «بواد» بتخفیف «باد» و مخفف آن «با» آید :
مهمان شاهم هرشبی بر خوان اخوان الصفا
مهمان صاحبدولتی کش دولتی پاینده با.
مولوی. (آنندراج) (شعوری) (انجمن آرا).
جاخالی با (در تداول)؛ جاخالی باد.
مهمان شاهم هرشبی بر خوان اخوان الصفا
مهمان صاحبدولتی کش دولتی پاینده با.
مولوی. (آنندراج) (شعوری) (انجمن آرا).
جاخالی با (در تداول)؛ جاخالی باد.
با
(اِ) مخفف بابا آید: با خواجه؛ یعنی بابا خواجه.
با
(اِ) در فارسی مخفف باز است که طایر شکاری باشد. (غیاث) (آنندراج).
با
(حرف اضافه) ابا. پهلوی، اپاک. (حاشیهء برهان چ معین). بمعنی مع، است که بجهت مصاحبت باشد. (برهان). مع. (منتهی الارب). بمعنی مع چنانکه گوئی اسپی با زین مکلل خریدم. (غیاث) (آنندراج) (انجمن آرا). بفتح اول با الف کشیده بمعنی مع است که برای مصاحبت باشد. (هفت قلزم). و بمعانی همراهی،...