جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اهرم: (تعداد کل: 7)
اهرم
[اَ رَ] (اِ) چوبی باشد که هریسه را بدان کوبند. (برهان) (هفت قلزم). چوبی باشد که هریسه را بدان کوبند و دیگ هریسه را بآن بر هم زنند. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (رشیدی) (انجمن آرا) :
ای یار هریسه پز نداری غم خود
اندیشه نمیکنی ز بیش و کم خود
خواهم که تو شب...
ای یار هریسه پز نداری غم خود
اندیشه نمیکنی ز بیش و کم خود
خواهم که تو شب...
اهرم
[اَ رُ] (اِ) میلهء آهنی محکمی است چون محوری بنام محور اتکاء. با یک نقطهء اتکاء و بوسیلهء اهرم با قوهء کمتری میتوان اجسام سنگینی را بحرکت در آورد.
اهرم
[اَ رَ] (اِخ) مخفف اهریمن. شیطان. (غیاث اللغات) (از آنندراج). اهریمن. اهرامن. (جهانگیری) :
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه باز ندانی ز اهرمش.(1)
سوزنی (از جهانگیری).
نای را حق بیهده خوش دم نکرد
بهر انس آمد پی اهرم نکرد.مولوی.
|| کفچهء سطبر. || کلان مار. (غیاث اللغات) (آنندراج). || دستهء هاون. (ناظم...
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه باز ندانی ز اهرمش.(1)
سوزنی (از جهانگیری).
نای را حق بیهده خوش دم نکرد
بهر انس آمد پی اهرم نکرد.مولوی.
|| کفچهء سطبر. || کلان مار. (غیاث اللغات) (آنندراج). || دستهء هاون. (ناظم...
اهرم
[اَ رَ] (ع ن تف) پیرتر. کهن سال تر: اهرم من قشعم. اهرم من لبد. (مجمع الامثال میدانی).
اهرم
[اَ رَ] (اِخ) ناحیه ایست از دشتستان در شرق بندر بوشهر. مؤلف فارسنامه آرد: شرقی بندر بوشهرست، درازی آن از کش خاویز تا محمودآباد نزدیک بشش فرسنگ و پهنای آن بفرسنگی نرسد. محدود است از مشرق بنواحی دشتی و از شمال به محال برازجان و از غرب به تنگستان و...
اهرم
[اَ رَ] (اِخ) نام دهستان حومهء بخش اهرم شهرستان بوشهر که تقریبا در مرکز بخش واقع است. رودخانهء کوچک اهرم از وسط آن میگذرد و آب مشروب و زراعتی آن از رودخانهء مزبور و چاه و باران و هوایش گرم است. این دهستان از چهار آبادی اهرم، دم روباه دان،...