اهرم
[اَ رَ] (اِخ) مخفف اهریمن. شیطان. (غیاث اللغات) (از آنندراج). اهریمن. اهرامن. (جهانگیری) :
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه باز ندانی ز اهرمش.(1)
سوزنی (از جهانگیری).
نای را حق بیهده خوش دم نکرد
بهر انس آمد پی اهرم نکرد.مولوی.
|| کفچهء سطبر. || کلان مار. (غیاث اللغات) (آنندراج). || دستهء هاون. (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: اهرن.
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه باز ندانی ز اهرمش.(1)
سوزنی (از جهانگیری).
نای را حق بیهده خوش دم نکرد
بهر انس آمد پی اهرم نکرد.مولوی.
|| کفچهء سطبر. || کلان مار. (غیاث اللغات) (آنندراج). || دستهء هاون. (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: اهرن.