[اَ گُ تَ] (اِ)(1) حلقه ای از زر یا سیم یا فلز دیگر و یا از احجار کریمه که در انگشت کنند. (حاشیه برهان قاطع چ معین). خاتم. (دهار) : بباید درفش همایون شاه هم انگشتر تور با من براه. (شاهنامه چ بروخیم ج1 ص116)(2). می دهد ملک سلیمان را ز کف شهرت پرست طفل...
اگر قافیهها بر دلات نشستهاند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بیهیچ چشمداشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.