جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انجیر: (تعداد کل: 2)
انجیر
[اَ] (اِ)(1) درختی از تیرهء گزنه ها جزو دستهء توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و برخلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است. (فرهنگ فارسی معین). از محصولات بومی ولایت کاری که از آنجا بسایر ممالک کرهء ارض برده شده...
انجیر
[اَ] (اِ)(1) سوراخ. (برهان قاطع). هر سوراخی (عموماً). (ناظم الاطباء). سوراخ (مطلقاً). (فرهنگ فارسی معین).
- انجیر کردن؛ سوراخ کردن :
زبیدش گربه بید انجیر کرده
سرشکش تخم بیدانجیر خورده.
نظامی (خسرو و شیرین ص85).
|| سوراخ کون. (برهان قاطع). سوراخ کون (خصوصاً). (ناظم الاطباء). سوراخ دبر (خصوصاً). (فرهنگ فارسی معین) :
انجیر تو چون بخارش...
- انجیر کردن؛ سوراخ کردن :
زبیدش گربه بید انجیر کرده
سرشکش تخم بیدانجیر خورده.
نظامی (خسرو و شیرین ص85).
|| سوراخ کون. (برهان قاطع). سوراخ کون (خصوصاً). (ناظم الاطباء). سوراخ دبر (خصوصاً). (فرهنگ فارسی معین) :
انجیر تو چون بخارش...