انجیر

معنی انجیر
[اَ] (اِ)(1) درختی از تیرهء گزنه ها جزو دستهء توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و برخلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است. (فرهنگ فارسی معین). از محصولات بومی ولایت کاری که از آنجا بسایر ممالک کرهء ارض برده شده (کاری از ممالک قدیم آسیای صغیر است). (از ناظم الاطباء). بلندی درخت انجیر به 12 متر میرسد و در نواحی معتدل و گرم بهتر میروید گلهای نر یا مادهء آن در داخل جسمی مانند کوزه قرار گرفته و پس از آمیزش دانه های خشکی میسازد که بوسیله بندی بدیوارهء درونی انجیر متصل میشود و این دیواره بتدریج در خود مواد غذایی و قندی جمع میکند و میرسد و اگر آمیزش انجام نگیرد انجیر شیرین(2) نمیشود و پژمرده شده از درخت میافتد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 270). انجیر درختی است که به بلندی 6 تا 8 متر و قطر 80/0 متر میرسد گرزن آن انبوه است. از سرما زود گزند می بیند و در جاهایی که زمستان آن به 12 درجه برسد پایداری نمیکند. درخت انجیر در هر خاکی میروید خوب جست میدهد و ارزش آن در جنگل بواسطهء فراوانی برگهای آن است که پوشش مرده خاک جنگل را زیاد میکند. چوب آن برای سوخت خوب است. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج1 ص 247). بری و بستانی میباشد و هریک آن نر و ماده و بری آن غیر جمیز و برگ و بارش کوچکتر و در تنکابن دیوانجیر نامند باسمیت و بسیار گرم و تند و محلل قوی و ضماد آن در رفع خال و ثآلیل نافع و شیر او در افعال قویتر از شیر بستانیست. (از تحفهء حکیم مؤمن ذیل تین). انجیر ریجاب کرمانشاهان در هیچ جای دیگر یافت نشود. (یادداشت مؤلف). انجیر مکرراً در کتاب مقدس وارد شده است و درخت معروفی است که در فلسطین و سوریه و سایر جاها میروید. میوه اش شبیه به آلو و خود درخت ده الی بیست قدم از سطح زمین مرتفع میشود و شاخهایش باطراف پراکنده میگردد و متقدمین وقتی را زمان امن و سلامتی میشمردند که هرکس در زیر درخت انجیر خود فارغ البال و بی تشویش بنشیند. یکی از خصایص غریب این درخت آنکه میوه اش قبل از ظهور برگ ظاهر میشود و چون درختی برگش ظاهر میشد و از میوه اثری پیدا نبود آن سال امید باروری از آن درخت نمی داشتند. و ظهور برگ نشان نزدیکی فصل تابستان بود. و هرگاه ضرری بدرخت انجیر میرسید بطوری که میوه اش ریخته یا درختش معیوب میشد، آنرا نشان درد و بلاهای هولناک میدانستند. (از قاموس کتاب مقدس). تین. (منتهی الارب) (دهار) :
پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کروخ
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سحر شوخ
آستین بگرفتمش گفتم بمهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی مورد انجیر و کلوخ.
رودکی.
برگ انجیر بر تنش بستند
سبز از آن گشت منظر تیغش.خاقانی.
سفرهء انجیر شدی صفر وار
گر همه مرغی بدی انجیرخوار.نظامی.
مگس بر خوان حلوا کی کند پشت
به انجیری غرابی چون کند پشت.نظامی.
حشو انجیر چو حلواگر استاد که او
حب خشخاش کند در عسل شهد بکار.
سعدی.
در این باغ اگر لاله و گل چنی
نخواهی شدن مرغ انجیر عشق.اوحدی.
- انجیربادی؛ باد انجیر. رجوع به باد انجیر شود.
- انجیرخشکه؛ یا انجیر خشک، در تداول عامه انجیر که خشک کنند، بمنظور خشکبار.
- انجیر کوهی؛ حماط. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). تین جبلی. (یادداشت مؤلف).
- بیدانجیر؛ کرچک. رجوع به کرچک شود.
- شاه انجیر؛ انجیر وزیری. رجوع به انجیر وزیری شود.
- امثال: بس کن که هرمرغ ای پسر کی خوش خورد انجیر تر شد طعمهء طوطی شکر زان زاغ را چامین خر.
مولوی.
تو ای صعوهء دانه چین در زمین یکی سوی کام و گلویت ببین برون رو از این باغ و ایدر مایست که ژاژ تو در خورد انجیر نیست. ادیب.
دانهء هر مرغ اندازهء وی است عمهء هر مرغ انجیری کیست. مولوی.
طعمهء هر مرغکی انجیر نیست.
مولوی (از امثال و حکم دهخدا ج2 ص 1071).
مرغ این انجیر نیست. (امثال و حکم دهخدا ج3 ص 1526) :
باز تو نیست باز این پرواز
مرغ تو نیست مرغ این انجیر.معزی.
برو که فکرت تو نیست مرد این دعوی
برو که خاطر تو نیست مرغ این انجیر.
انوری.
مرغان دارد زمانه لیکن مرغ ارزن نه مرغ انجیر. اخسیکتی.
مرغی که انجیر میخورد نوکش کج است. (امثال و حکم مؤلف ج2 ص 1701).
نیست هرکس بدین لقب لایق نیست هر مرغ در خور انجیر. سوزنی.
هر کجا مرغیست کی انجیر خورد. عطار.
و رجوع به تحفهء حکیم مؤمن، قاموس کتاب مقدس، تین، انجیر آدم، انجیر بستی، انجیر بغدادی، انجیرپزان، انجیر حلوانی، انجیر خرما، انجیرخوار، انجیرخواره، انجیرخور، انجیر دشتی، انجیرستان، انجیرفام، انجیرفروش، انجیر فرنگ، انجیر فرنگی، انجیر وزیری و انجیر هندی شود.
|| (اِخ) نام جوی آبیست در هرات و آنرا جوی انجیل هم گویند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). جوی انجیر در هرات از وسط باغ زاغان عبور میکند. (از شعوری ج1 ورق 107 ب).
(1) - در گیلکی انجیل. (حاشیهء برهان قاطع چ معین). در لاتینی Ficus Carica. (فرهنگ فارسی معین). انجیر درختی است از تیرهء Moraceae و از جنس Ficusدوگونهء آنرا در ایران نام برده اند. 1- F.carica نام انجیر به این گونه اطلاق میشود و در تمام جنگلهای شمال موجود است و تا ارتفاع 800 متر از سطح دریا میروید آنرا در نور «وا انجیر»، در آمل «شال انجیر»، در رامسر «دیوانجیر»، در طوالش «انجی [ اِ ]» و در رامسر و رودسر «کَشکَل» میخوانند. در کوهستانهای فارس و خوزستان نیز دوجور از این گونه یافت میشود که بحال وحشی در شکاف صخره ها میروید: var.rupestris با برگهای کامل و var.johannisبا برگهای خیلی بریده. 2- F.bengalensis این گونه در کرانهء دریای عمان در عباسی و چاه بهار و بشاگرد موجود است و بنام لور نامیده میشود. این گونه دارای ریشه های هوایی است که از شاخه ها بسوی زمین سرازیر شده و در خاک راه می یابند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج1 ص 245). از جنس F.elasticaکااوچو بدست می آید. (از گیاه شناسی گل گلاب ص270).
(2) - اطلاق انجیر به بار آن مجاز است. (از بهارعجم از آنندراج).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.