جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انبه: (تعداد کل: 4)
انبه
[اَمْ بُهْ] (ص) مخفف انبوه است. (برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (آنندراج). بسیار. متعدد. کثیر :
گروه انبه ایشان چو لشکر یأجوج
سلاح محکم ایشان چو سد اسکندر.
عنصری.
از گلهء انبه چه غم قصاب را
انبهیّ هش چه بندد خواب را؟مولوی.
با سپاهی همچو استاره اثیر
انبه و فیروز صفدر ملک گیر.مولوی.
- انبه شدن؛ انبوه شدن....
گروه انبه ایشان چو لشکر یأجوج
سلاح محکم ایشان چو سد اسکندر.
عنصری.
از گلهء انبه چه غم قصاب را
انبهیّ هش چه بندد خواب را؟مولوی.
با سپاهی همچو استاره اثیر
انبه و فیروز صفدر ملک گیر.مولوی.
- انبه شدن؛ انبوه شدن....
انبه
[اُمْ بَ / بِ] (اِ) سرپا ایستادن قاب قمار مقابل شاه و وزیر و دزد. قائم و ایستاده ماندن قاب قمار. امبه. (یادداشت مؤلف). در آذربایجان اُنبا گویند.
انبه
[اَمْ بَ/بِ] (از سانسکریت، اِ)(1) میوه ایست معروف در هندوستان. (برهان قاطع). میوه ایست مشهور که آنرا آنب گویند. (غیاث اللغات) (از آنندراج). درختی از دستهء بلادریان جزو تیرهء سماقیان که در حدود سی گونه از این گیاه در آسیای جنوبی (در مناطق استوایی) مخصوصاً هندوستان شناخته شده. (فرهنگ فارسی...
انبه
[اَمْ بَهْ] (ع ن تف)تنبیه کننده تر و خبردهنده تر. (غیاث اللغات).