جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه امور: (تعداد کل: 2)
امور
[اُ] (ع اِ) جِ امر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کارها و عملها و کردارها. (ناظم الاطباء). کارها. (از آنندراج). کارها. عملها. (فرهنگ فارسی معین) : شغل امور وزارت و حساب، بوالخیر بلخی راند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص233). غالب همت ایشان بمعظمات امور مملکت متعلق باشد. (گلستان). || کاربارها...
امور
[اَ] (اِخ) پسر کنعان بن نوح بود. رجوع به اموریون شود.