امور
[اُ] (ع اِ) جِ امر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کارها و عملها و کردارها. (ناظم الاطباء). کارها. (از آنندراج). کارها. عملها. (فرهنگ فارسی معین) : شغل امور وزارت و حساب، بوالخیر بلخی راند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص233). غالب همت ایشان بمعظمات امور مملکت متعلق باشد. (گلستان). || کاربارها و شغلها و چیزها. (ناظم الاطباء). شغلها. || حادثه ها. (فرهنگ فارسی معین).
- امور جمیله؛ کارهای نیک و چیزهای خوب. (ناظم الاطباء).
- امور دولت و دین؛ کارهای متعلق به دولت و مذهب. (ناظم الاطباء).
- امور عموم، امور جمهور؛ کارهای متعلق بعموم. (ناظم الاطباء).
- امور جمیله؛ کارهای نیک و چیزهای خوب. (ناظم الاطباء).
- امور دولت و دین؛ کارهای متعلق به دولت و مذهب. (ناظم الاطباء).
- امور عموم، امور جمهور؛ کارهای متعلق بعموم. (ناظم الاطباء).