جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اقدام: (تعداد کل: 2)
اقدام
[اَ] (ع اِ) جِ قَدَم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت
مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام.سعدی.
- مزال اقدام؛ لغزشگاه. جائی که قدم ها بلغزد.
چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت
مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام.سعدی.
- مزال اقدام؛ لغزشگاه. جائی که قدم ها بلغزد.
اقدام
[اِ] (ع مص) پیش درآمدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پیش رفتن در کاری. (غیاث اللغات). || دلیری نمودن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شجاعت کردن. (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب). || پیش فرستادن. (از...