[اَ کَ دَ / دِ] (حامص) حالت و چگونگی افکنده. فرسودگی. مذلت. حقارت. فرومایگی و بندگی و کوچکی. سقوط از بالا :
بنده با افکندگی مشّاطهء جاه شه است
سیر با آن گندگی هم ناقد مشک ختاست.
خاقانی.
بلندی نمودن در افکندگی
فراهم شدن در پراکندگی.نظامی.
از این سو همه زینت و زندگی
از آن سو همه...