جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اعیان: (تعداد کل: 3)
اعیان
[اِ] (ع مص) بچشمه رسیدن در کندن چاه. (تاج المصادر بیهقی). سوراخ کردن چشمهء آب را، و نقب زدن در قنات. (ناظم الاطباء). حفر کردن تا بچشمه رسیدن: حفرت حتی اعینت؛ ای بلغت العیون. مااعینه؛ ای ما اشد اصابته بالعین. (از اقرب الموارد).
اعیان
[اَ] (ع اِ، ص) جِ عَین. بزرگان. (آنندراج) (غیاث اللغات) (مؤید الفضلاء) (کشاف اصطلاحات الفنون). جِ عَین، بمعنی شریف و گرامی قوم. (منتهی الارب). اشراف. (دستورالعلماء). مأخوذ از تازی، مردمان بزرگ و شریف و اصیل و پاک نژاد که بکیت و یا بکیتا نیز گویند. (ناظم الاطباء). شرفاء. (یادداشت بخط...
اعیان
[اَ] (اِخ) نام موضعی است که ذکر آن در بیت زیر از گفته های عتیبه بن الحارث بن شهاب یربوعی آمده است:
تروحنا من الاعیان عصراً
فاعجلنا الالاهه أن تؤوبا.
این بیت را بدین صورت ابوالحسن عمرانی آورده ولیکن ازهری آنرا بصورت زیر روایت کرده:
تروحنا من اللعباء... (از معجم البلدان).
تروحنا من الاعیان عصراً
فاعجلنا الالاهه أن تؤوبا.
این بیت را بدین صورت ابوالحسن عمرانی آورده ولیکن ازهری آنرا بصورت زیر روایت کرده:
تروحنا من اللعباء... (از معجم البلدان).